کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

مسـتـیم از شراب طهـور غـدیری‌ات            جـانم فـدای خـاصـیت بی‌نـظیـری‌ات

یـاقـوت آفـریـنـشـی و تـاج انّـمـاسـت            روی سـر امــارت دنـیـا، امـیـری‌ات


عـطـر لـباس کهـنـۀ تو جـنّـت آفـرین            عرش است در مساحت فرش حصیری‌ات

شمـشیر می‌زنی و ز جا کنده می‌شود            قـلـب دلاوران عـرب، از دلـیـری‌ات

وقت نبـرد، زَهـره ز میدان ربوده‌ای            پیـش یتـیم، رو شده قـلب حـریری‌ات

در جنگ دیدنی‌ست اگر سربلندی‌ات            وقت نماز کُـشته مرا سربه زیری‌ات

ای روزی تـمام جهـان زیـر خـاتـمت            عالم اسـیر این همه سـائل پذیـری‌ات

تو رازق جـهـانی و نـان جـوین نـبود            در سفـرۀ تو شاهـد یکـبار، سیری‌ات

در نوجوانی‌ات شده‌ای جانشین عشق            تکـیه زدی کـنار خـدا وقت پیـری‌ات

با وصله‌های بی‌حد و انـدازه‌ای امـیر            کفشت ملول کی شده از هم مسیری‌ات

پـای سقـیـفـه مانـده به گـل تا ابد ولی            دارد ادامـه تـا بـه ابـد دستـگـیـری‌ات

شعرای این غزل: حمیدرضا عباسی، سعیده کرمانی، امیر اسدی، عالیه رجبی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

بی‌اخـتـیار، نـام تو را رب نوشـته‌ایم            رو شد برای خلـق، مقـام ضمیری‌ات

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سید علی احمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

بـاید دهـان را با گـلاب نـاب شـوئـیم            آنگـاه بر لب ذکـر حـیـدر را بگـوئیم
آنقدر می با عـشق حیدر سرکـشیـدیم            در میکـده خود باده‌ایم و خود سبوئیم


شـرط قـبولی نـمـاز جن و انس است            بی‌حُـبّ حـیـدر ما نـمـاز بی‌وضـوئیم
بــوی نـجـف مـی‌آیـد از سـجــادۀ مـا            انگـار که با مـرتضی در
گـفـتگـوئیم
بیمار
هستیم و علی درمان درد است            دارو بجـز از خـاک پـای او نجـوئـیم
مردن به
وقت سجـده بر ایـوان مـولا            عمری‌ست که ما زنده با این آرزوئیم

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

لنگـر برای کـشـتی عـالم همین است            آری وصی برحـق خـاتم همین است
سـر تـا بـه پــا آئــیـنـۀ حـیّ تــعــالـی            اصلا دلـیل سجـده بر آدم همین است
برکـت دهـد بر سـفـرۀ ما نـان حـیدر            پس رمز سفره‌داری حاتم همین است
با
مصطفی تا قُرب أو أدنی علی رفت            یعنی به درگاه خدا مَحرم همین است
یک یا علی می‌گفت احمد شاد می‌شد           
یعنی به زخم قلب او مرهم همین است
نام تو را بر لب کـویری برد جوشید            اصلا دلیل جوشش زمزم همین است

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است
از بدو
خلـقت از خـدایت دل ربـودی            عـلت برای خـلـقت و اصل وجـودی
روح عــبـاداتـی و مـعـنـی نــمــازی            یـعـنی بـرای دین
پـیـغـمـبر عـمـودی
جبریل حیران بود
آن وقتی که می‌دید            گاهی خدایی می‌کنی گه در سجـودی
کـوه
اُحـد لــرزیـد بـا یـک نـعـرۀ تـو            وقتی به دستت قـلعۀ خـیـبر گـشودی
مدحت همین بس بین مردم آن کسی که            بر آیـۀ نجـوا عـمـل کرد آن تو بودی
طعـنه زند بر عـرش این ایوان مولا            بسیار عـرش حق کند بر آن حسودی

عید غدیر است و شعار ما همین است
تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا چندغزل دنبال هم آورده شده که این شعر باید یا ترکیب بند و یا ترجع بند باشد و در تعریف شعر ترجیع بند یا ترکیب بند باید یک بیت برگردان ما بین دو غزل آوره شود و نمی توان دو غزل را بدون بیت رابط دنبال هم آورد مگر آنکه دو غزل جدا گانه باشه با توجه به اینکه این اصل در شعر بالا رعایت نشده است بیت زیر به منظور رفع نقص اضافه شد

عید غدیر است و شعار ما همین است            تنها عـلـی جـانم امیـرالمـؤمنین است

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

سـر تا به پا ربـی و پا تا سـر خـدایی            اصلا دلـیل سجـده بر آدم همین است

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

آورد بـالا دسـت‌هــای جـانـشـیـنـش را            می‌خواست تا کامل کند اینگونه دینش را

الـیـوم اتـمـمت عـلیکم نعـمتی می‌گفت            تـا خـلـق بــشـنـاسـد امـام اولـیـنـش را


احمد که خود سرحلقۀ عشاق عالم بود            انداخت بر این حلقه با مستی نگینش را

حتی خدا هم داشت غرق مغفرت می‌کرد            با نـام حـیـدر آسـمـان‌ها و زمـیـنش را

زیباتر از هر صحنه‌ای لبخند زهرا بود            می‌دید بر تخـت امامت هم‌نـشـینـش را

می‌دیـد اوصـاف خـدا را در رخ مـولا            می‌دیـد اینگـونه امیـرالمـؤمـنـیـنـش را

جز حُبّ او چیزی قسیم نار و جنت نیست            در دوزخ است آنکه نگیرد آستینش را

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : افشین علا نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

خورشید بر مسیـر سفـر بـست راه را            در دست خود گرفت سپس دست ماه را

بین سیـاه‌چـالـۀ تاریک و نـور محض            می‌خواست تا نشان بدهد راه و چاه را


تا شعـله‌های فـتنه نخیزد پس از غدیر            بنـشانـد نـزد بـرکه، هـزاران گـواه را

فـرمود: « در شمـایل این مرد بنگرید            آئـــیـــنــۀ تــــمـــام‌نـــمـــای الــه را»

تاریخ گـشت محـو تمـاشـای هـیـبـتش            بـرداشت گـنـبد فـلـک از سر کـلاه را

ترسیم کرد صحـنۀ پیـوند آن دو دست            در پیـش چـشم خـلـق، مسـیر نگـاه را

»اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم»            شد نازل و شناخت بشر، تکـیه‌گـاه را

تا تـکـیه بر سـریـر ولایت زنـد عـلـی            اعـزام کـرد خـیـل مـلائـک، سـپاه را

صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان            گـیـتی نـدیـده بود چنین فَـرّ و جـاه را

میزان حق، علی شد و نهج‌البلاغه‌اش            آبـاد کـرد خـرمـن خـشـک و تـبـاه را

سامـان گرفت بی‌سـر و سامـانی بـشر            پـیـدا نـمـود پـشـت عـدالـت، پــنـاه را

یابی چون او مـیانۀ اصحاب مصطفی            با هم اگـر شـبـیه کـنی کـوه و کـاه را

افـسـوس! خاک تیـره نـدانست قدر او            شرمنـده کرد سـرخی خونش پگـاه را

گیرم ز کینه، فرق علی را توان شکافت            تـاوان چه‌سان دهـند چـنین اشـتباه را؟

گیرم به داغ فـاطمه‌اش می‌توان نشاند            بـیـنـنـد بـا چـه رو نـبـی دادخـواه را؟

گیرم ز کین، توان جگر مجتبی گداخت            تا حشر می‌کشند به دوش، این گناه را

گیرم که راه آب تـوان بست بر حسین            سد می‌کـنند با چه، ره اشک و آه را؟

ذرات عـالـم اسـت روایـت‌گـر غـدیـر            بـیـنی اگر ضـمـیـر جـمـاد و گـیـاه را

خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علی‌ست            یا رب مگیر، از سرم این مهر و ماه را

یـا مـرتـضی! بـگـیـر به حـق ولایـتت            هـنگـام مـرگ، دست من روسـیـاه را

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر            باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر

فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن            خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر


بـود پـیـدا در زلال جـاری تکـبـیـرهـا            نقـطۀ پایـان عـمر تـشنگی‌ها در غدیر

جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست            این تجلّی را مجـال جلـوه إلاّ در غدیر

رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند            خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر

تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ            کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر

عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند            تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر

گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست            کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر

دستِ رد بر سینه اغـیار می‌زد آشکار            »عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر

گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها            خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر

خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی            خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر

یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا عـلی            از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟!

کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی            از طـلـوع آفـتـابِ عـالـم‌آرا، در غـدیر

طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود            شد بهـشـت آرزوها آشکـارا در غـدیر

لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد            با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد           تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:           مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:


خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟           نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست

من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم           با مـددهـای عـلـی بن ابـی‌طـالـب شـدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی           تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی

در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی           تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحـرِم شدم           با «یـدُ الله» آمدم تا «فـوقِ اَیدیهِـم» شدم

تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین«           وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین«

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟           ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟

یکصد و بیست و چهار آئینه با هر یک هزار           ساغر آوردند و او پُر کرد با چشمی خمار

آخـرین پیـغـمـبر دلـداده‌ام در کـیـش او           فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او

بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست           ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم«           طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم«

چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات»           خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات«

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست           هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مثنوی

بـاید که تو را حـضرت مـنّـان بنـویـسد           در حـد قـلـم نـیست که قـرآن بـنـویـسـد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است           مفهوم قـنوتی‌ست که در بین نماز است


سـمـت حـرم تـوسـت دلـم بــاز روانــه           »ای تیـر غـمت را دل عـشاق نشـانه»‌

ایــوان دلــم خـاک، طـلایـی بـده مــولا           قـدری به من خـسـته بـهـایی بـده مـولا

آن چیست که در حج و طواف است؟ نشانه‌ست           »مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»‌ست

بر اسب سـوار است قـیـامت شده بر پا           دشمن به فرار است از این حالت مولا

شمـشـیر کـشیـده‌ست که لشگـر بگشاید           بـایـد بـرود یـک‌تـنـه خـیـبـر بـگـشـایـد

یا قـادر و یا قـاهـر و یا فـاتـح و یا هـو           این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو

مخصوص علی هست علی شیر خداوند           آن یکّـه جـوانـمرد به تـعـبـیـر خـداونـد

از تـرس ز دستان عـدویش سپـر افـتاد           »با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد«

احـمـد زنـد آیا نـفـسـی غـیـر عـلـی؟ نه           بالا بـرود دسـت کـسی غـیر عـلی؟ نـه

»من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده‌ست           حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده‌ست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد غفاری نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هـرچـند در پـایـان حـج آخـریـن اسـت            «من کنتُ مولا...» ابتدای قصه این است

دستی به دستی حلقه شد تا آسمان رفت            دستی که در اوج سخاوت بی‌نگین است


دستی به دستی حلقه شد، دستی که در جنگ            خیبرترین درها به پایش بر زمین است

دسـتی که نـخـلـسـتـانِ تا امـروز بـاقـی            از پیـنه‌های بی‌شمارش شرمگـین است

تصویر بـالا رفـتن دست دو خـورشـید            عکـس زلال برکۀ این سـرزمـین است

»الیوم اکـملتُ لکم...» حتی خدا گفت:            »روزی که دین تکمیل خواهد شد همین است«

آیـنـده روشـن شـد، هــمـه دیــدنـد، امـا            امروز را تاریکیِ شب در کـمین است

با دست بـیعـت آمـدنـد و مـانـد پـنـهـان            بغضی که با تبریک گفتن‌ها عجین است

نـه! واقـعـیت را نـمی‌بـیـنـنـد، هـرچـنـد            چشمانشان محو «امیرالمؤمنین» است

: امتیاز

عید سعید غدیر خم

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای خوش‌مسیر برکه! قـرار مسافـران!            آغـوش بـاز کن که رسیده‌ست کاروان

پیـغـام بـازگـشت بـده هـر که رفـته را            لخـتی درنگ کـن که بـیـایـند مـانـدگان


لختی درنگ کن که جهان ایستاده است            بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان

وقـتش شده‌ست برکۀ کم آبِ دوردست!            کم‌کم رسـد تـلاطـم موجـت به بیکـران

تصویر دست کیست در آئینه‌ات؟ ببین!            این دست‌ها رسانده زمین را به آسمان

دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد            دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : قربان ولیئی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای نـام تو از صبح ازل زمـزمۀ رود            ای زمزم جاری شده در مصحف داود

آن روز که در سجـده فـتادنـد مـلائک            جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟


افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است            آغــاز درخـشـیـدن تـو روز ازل بـود

محـبـوب اناجـیـلی و سرلوحۀ تورات            قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود

جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید            بی‌مهـر تو ابـواب تمـاشا شده مسـدود

بی‌مـرز چـنانی که در اوهـام نگـنجی            کی طاقـت دیـدار تو دارد منِ محـدود

ای عـطر تو پـیچـیده در ابـیات خرابم            »از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود«

توصیف تو آن‌سان که تویی راه ندارد            از مـن بـپـذیـر آتـش آمــیـخـتـه با دود

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : انسیه سادات هاشمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد           به رسم تهنیت‌گویی برایت آیه نازل شد

»و اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی» یعنی که ای باران!           غرض از خلقت دنیای تشنه با تو حاصل شد


کنار برکه‌ای جاری شد احکام وفاداری           وضو با هر سرابی غیر از این سرچشمه، باطل شد

شکافنده‌تر از فجری که سر زد بین روز و شب           میان حق و باطل، ذوالفقارت حدّ فاصل شد

تو هارون و نبی موسی، تو جان او و او مولا           کدامین سامری بین تو و جان تو حائل شد؟
نماز صبح در محراب، باران بند می‌آید           پس از آن چاه تنها گریه کرد و آب‌ها گل شد

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : امید نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست           علی نه فاتح خـیـبر، که فـاتح دلهاست
مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است           علی نه ساقی کوثر، که کوثر عظماست


مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است           علی نه شافع محشر، که محشر کبراست
مرا غـدیر حریم وصال محـبوب است           علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست
مـرا غـدیـر بـود پـایـگـاه دانـش و دین           علی نه کاتب قرآن که آیت عظـماست
مرا غـدیـر نه یک واژه در دل تـاریخ           که جان پناه همه رهروان راه خداست
مرا غـدیر نه یک روز اختلاف افکـن           که همچو چشمۀ مبعث زلال وحدت زاست
مـرا غــدیـر نـدای بـلـنـد آزادی اسـت           علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست
مـرا عـلـی نـبـود خـلـقـتـی خـدا گـونـه           چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست
اگر نه عـالـم و عـادل مـرا نـمـی‌شـاید           ستایمش که علی عالی و علی اعلاست
بخـوان ز سوره انـعـام عـلت درجـات           علی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست
مگـو که مولد او کعبه شد که می‌گـویم           به هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست
هر آن که دم زند از عشق آن ولی والا           علی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست
بخـوان تو نـامه مولا به مـالـک اشـتر           که طرز فکر علی از خطوط آن پیداست
بـبـین که در دل آن رادمـرد بـی‌هـمـتا           به یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست
بکوش رنگ علی گیری و صفات علی           هزار نکـته باریک تر ز مو اینجاست
به سالروز امامت به جشن عـید غـدیر           که اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست
گـل (امید) به  لـب‌ها نـشـاندم و گـفـتم           خوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : ترکیب بند

عـلـی مـافـوق ادراک بـشـر شـد            تـمـام انــبـیــا را بـال و پــر شـد
به نامـش شهـد می‌ریـزد ز کامم            عـلی سّـر عـبـادت در سحـر شد


یکی ز اسماء اعظم نام زهراست               عـلـی از اسـم اعـظـم باخـبر شد
ولای مرتـضی رکن رکین است
               عـلـی بر نخـلۀ دین بار و بر شد
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدر امیـرالمـؤمنین است
امــام اولــیــن و آخــریـن اســت
               به نـقـش خـاتـم عـالم نگین است
نـوشـتـه با خـط خـوانا به افلاک
               مـحـب مرتضی اهل یـقـین است
همه خُـلـد برین خـاک ره اوست
               نمی از ساغرش ماء معـین است
به امـر حق به روی دست احـمد
               غدیر خم چنان عرش برین است
عـلی چـشم خـدا دست خدا... که
               به روی دست ختم المرسلین است
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدر امیـرالمـؤمنین است
عــلـی قـبـلـه نـمــای انـبـیــا شـد
               عـلـی فــرمـانـروای مـاسـوا شـد
بـه نـص آیـــۀ قـــرآن بــدانــیــد
               فـقـط حـیـدر وصی مصطفی شد
شجاعت طفل مکتب خانه اوست
               امـیـرالـمـؤمـنـیـن شـیـرخـدا شـد
به دسـتش ذوالـفـقاری داد یزدان
               که مدحش در دو عالم لافـتی شد
چه گویم من به مدحش چونکه قرآن
               در عالم بر عـلی مدحت سرا شد
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدر امیـرالمـؤمنین است
نــجــف شـد قــبــلــۀ اهـل تــولا
               بُـوَد کهف الوری در هر دو دنیا
هـمـه عـالـم گـواه ایـن حـقـیـقـت
               نـجـف بـالاتـر از عـرش مـعـلی
به روز و شب شدند از زائرانش
               ز آدم تا به نـوح و تـا به مـوسی
علی که جای خود؛ قنبر غلامش
               کـنـد کـار کـلــیـم و طـور سـیـنـا
مـقـامـات عـلـی یـکـسـو ولـیکـن
               تـمـام افـتـخـارش گـشـتـه زهــرا
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدر امیـرالمـؤمنین است
سـروش غـیب آمـد تـا به گـوشـم
               ز کف رفته تمام عـقـل و هـوشم
نـدا آمـده که ای عـبـد گـنـهـکـار
               عـلـی گـفـته که من بـاده فـروشم
اگر رنـد و خـرابـاتـی و مـسـتی
               سـتـان دامـان پـیــر بــاده نـوشـم
که هم ساقی‌ست هم کوثر نشان است
               ز مهرش بوده درجوش وخروشم
چون دیدم روی ساقی در سحرگه
               ز بعد از آن همه عـمرم خموشم
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدر امیـرالمـؤمنین است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نــجــف شـد قــبــلــۀ اهـل تــولا               غـلام درگهـش صد چون مسیحا

غـلام و چـاکـران حـیـدر هـستند               ز آدم تا به نـوح و تـا به مـوسی

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا به دوش مصطفی تکلیف را ایزد گذاشت           از برای منکرانش، تا به محشر حد گذاشت

چشمه چشمه از غدیرش رفت نعمت در جهان           رود شد در هر کجای عالم از خود رد گذاشت


ای جهان بر بیعتِ هر سالهٔ روز غدیر           آب اگر در دست داری، بر زمین باید گذاشت

هر کسی نگذاشت در دل حبّ حیدر را بدان           قبر خود را در میان شعله ها خواهد گذاشت

مکتبی که از خدا او را جدا دانسته است           نام آن را یا که باید جهل یا مرتد گذاشت

حق از اول خواست، حیدر مالک جنت شود           خوشبحالِ ما که او را مبدا و مقصد گذاشت

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دست حیدر رفت بالا عرشیان دلباختند            از شعف در عرش اعلا حیدریه ساختند

دست حیدر رفت بالا بر امیری در غدیر            حضرت جبریل گفتا یا علی انت الامیر


دست حیدر رفت بالا تا که دین کامل شود            آنچه که می خواست احمد عاقبت حاصل شود

دست حیدر رفت بالا بانگی آمد ای رسول            سعیکم مشکور حالا حج تو گشته قبول

دست حیدر رفت بالا حاجیان همت کنید            یا عـلی گوئید فـوراً با عـلی بیعت کنید

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

در پـای غـدیـر خـم سـرم بـنـهـادم            در راه ولایـت عـــلــی جــان دادم
بر دست نبی دست خدا گـشت بلند            یعنی که من از مـلک غـدیـر آبادم


************
جـبـریل ز سـوی حـق خـبر آورده            از بهـر هـمه ست بـال و پـر آورده
گـفـتا که عـلـی امـیـر عـالـم گردید            بر نـخـل ولاسـت بـار و بر آورده
************
من مدح تو را به هر زبان می‌گویم            اوصاف تو را به این و آن می‌گویم
تا عـیـد غـدیـر آمـده من بـا شـادی            تبریک به صاحب الزمان می‌گویم
************
ای مظـهـر الـطـاف خـداونـد جـلی            نــور تـو بــود ز نــور حـیّ ازلـی
منصوب خدا شدی تو با دست نبی            حک شد به دلم ز امر حق نام علی

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمت کش نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شهادت می‌دهم حیدر امام انس و جان بوده            و نامش از همان اول نگین هر اذان بوده
شهادت می‌دهم حیدر کلید حل مشکل هاست            از آدم تا به خاتم او امید هر زمان بوده


ندارد مثل و مانـندی میان عـالم هستی            امـیـر لافـتـای ما نـگـین آسـمـان بـوده
علی شیر خداوند و علی دلگرمی عالم            امیرالمـؤمنین حـیدر پـناه شیعـیان بوده
علی از اول خلقت علی پیش از غدیر خم            علی قبل از پیمبر هم امیرمؤمنان بوده
علی سرچشمه عزّت عـلی آقا ترین آقا            علی با آن همه قدرت توان ناتوان بوده
شهادت می‌دهم حـیدر امیر عـالم و آدم            وصی حضرت خاتم امام این جهان بوده

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

قصه را زودتر ای کاش بیان می‌کردم            قصه زیباتر از آن شد که گمان می‌کردم
برکه‌ای رود شد و موج شد و دریا شد            با جـهـاز شـتـران کـوه اُحُـد بـرپا شد


و از آن آیـنـه بـا آیـنـه بـالا مـی‌رفـت            دست در دست خودش یک‌تنه بالا می‌رفت

تا که بـعـثـت به تکـامـل برسد آهـسته            پیش چشم هـمه از دامنه بالا می‌رفت
تا شهـادت بـدهـد عـشق ولی الله است            پـله در پـله از آن مـأذنه بـالا می‌رفت
پیـش چـشم همه دست پـسر بنت اسـد            بیـن دسـت پـسـر آمـنـه بـالا می‌رفـت
گـفت: این‌بار به پـایـان سفـر می‌گویم            بـارهـا گـفـتـه‌ام و بـار دگر می‌گـویـم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست            کهکشان‌ها نخی از وصلۀ نعلین علی‌ست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش            بگـذارید که یک شمه بگـویم؛ دستـش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده            شب معراج به من سیب تعارف کرده
گـفـتـنی‌ها هـمـگی گـفـته شد آنجـا اما            واژه در واژه شـنـیـدنـد صــدا را امـا
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد            آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می‌رود قصۀ ما سـوی سرانجـام آرام            دفـتر قـصه ورق می‌خـورد آرام آرام

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

کل دین، تفسیر قرآن، حرف حق این مطلب است              حُبّ مولایم علی اصل و اساس مذهب است
مست حُـبَّـم، مستحب ارزانی زهّـاد باد
               بردن نام علی واجب‌تر از نان شب است


مصطفی فرمود او حق است و حق هم با علی‌ست               شک ندارم یاعلی ذکر شریف یارب است
از شکاف کعبه فهمیدم که صاحبخانه کیست
               در طوافش عاشقان را ذکر او روی لب است

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امر خـدا
هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

هر که در ذهن خودش تصویری از او می‌کشد               سورۀ توحـید را بر هر سر مو می‌کشد
صحبت محراب شد، معمار مسجد با ادب               نقش زیبائی از آن قوس دو ابرو می‌کشد
با نگـاهی بر جـمـال بی‌مـثال مـرتضی
               یکصد و ده بار ایوان نجف هو می‌کشد
زائـرین بارگـاهش انـبـیا هـستـند و بس
               جبرئیل اینجا فقط گـه‌گاه جارو می‌کشد

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا
هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

سجده واجب شد به آدم بر تراب بوتراب
               نـور می‌گـیرد فـلک از آفـتاب بـوتراب
مثل و مانندی ندارد وقت جنگیدن علی
               می‌درد زَهـره نـگـاه بی‌نـقـاب بوتـراب
یک نفر تنها سلونی گفت آن هم مرتضاست
               نکته‌ها سربسته مانده در کتاب بوتراب
یـا شـده از انـبـیـا یا اولـیـا یا که مـلـک
               قطره‌ای هر کس چشیده از شراب بوتراب

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا
هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

یک نفر مخلوق دست خالق است آن هم علی‌ست
               خالق ارض و سماء و عالم و آدم علی‌ست
بارها فرمود احمد این علی نفس من است
               کاشف الکرب وجود حضرت خاتم علی‌ست
درک این نکته برای شخص عیسی ممکن است
               مرده‌ها را زنده کردن کار صاحب دم علی‌ست
روز محشر می‌شود معلوم بر خلق خدا
               مالک روز قیامت صاحب پرچم علی‌ست

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا
هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

سوره‌سوره آیه‌آیه از علی قـرآن نوشت
               قدر او را چون شب قدرش خدا پنهان نوشت
بغض او را کفر مطلق خواند ذات کبریا
               حُبّ او را هم ملاک اصلی ایمان نوشت
شد قـسـیم الـنّار و الجـنّه امیرالمـومنین
               پس برای سنجش آقای مرا میزان نوشت
هر چه می‌شد از لبش تکبیر در هرجا بلند
               حضرت حق در جواب دلبر خود جان نوشت

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا
هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

دست ما را هم گرفتی یا صراط المستقیم
               دائم الذکرم به عشق یا علی و یا عـظیم
من کجا اینجا کجا در مجلس عـشاق تو
               شـامل لـطـفـت معـنـای رحـمان رحـیـم
سـائـل ابن سـائـل ابن سـائل ابن سـائـلم
               تو کـریم ابن کـریم ابن کـریم ابن کریم

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا

هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا چندغزل دنبال هم آورده شده که این شعر باید یا ترکیب بند و یا ترجع بند باشد و در تعریف شعر ترجیع بند یا ترکیب بند باید یک بیت برگردان ما بین دو غزل آوره شود و نمی توان دو غزل را بدون بیت رابط دنبال هم آورد مگر آنکه دو غزل جدا گانه باشه با توجه به اینکه این اصل در شعر بالا رعایت نشده است بیت زیر به منظور رفع نقص اضافه شد.

در غـدیـر خـم نـبی فرمود با امـر خـدا           هر که مولایش منم مولاش باشد مرتضی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـادمین بارگاهش انـبـیا هـستـند و بس               جبرئیل اینجا فقط گـه‌گاه جارو می‌کشد

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

با اجازه رب خود می‌خوانمت در خلوتم               حکـم تکـفـیر مرا زاهـد نوشته از قـدیم

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قصیده

به نام عشق می‌گفتم غزل در وزن لیلا را              به ساز عشق می‌خواندم تمام خواندنی‌ها را
پی لیلا رخی، مجنون، از این کوچه به آن کوچه
               به بال عشق می‌گشتم سراسر کل دنیا را


که شاید لحظه‌ای، آنی، ببیند دیده‌ام رویی              وحیران همچو آئینه، بغل گیرم تماشا را
گذرها را گذر کردم، چه شبها را سحر کردم
              مگر گیرم چو قطره دامن موّاج دریا را
شدم آزرده خاطر، خسته تن، تنهاتر از تنها
              امیدم رفت و نومیدی گرفت از من تمنا را
که ناگه هاتفی گویا، به گوش جان و دل گفتا
              چرا یکدم نمی‌کوبی، دری از اهل معنا را
دلم شد روشن از نوری، توکل بر خدا کردم
              به نور روشن امروز، دیدم صبح فردا را
زدم دست تـوسل سوی دامان خـداوندی
              که مهـر لایـزال او مسخّر کرده دلها را
جوابم داد و گفتا که به سلطان نجف رو کن
              به یا زهـرا بگیر آنجا شبی دامان آقا را
نجف بود و حرم بود و بهشتی از ملائک پر
              بدیدم آنچه می‌دیدم میان خواب و رویا را
گرفـتم دامن شیر خـدا، میر دو عـالم را
              چنان طفلی که می‌گیرد به هر جا دست بابا را
منی که در پی یاری ز هر کویی گذر کردم
              در آنجا گوئیا دیدم من آن رخسار زیبا را
بگـفـتم اشهـد اَنَّ عـلی، مـولا عـلی مولا
              مسلمان علی گشتم چه دنیا و چه عقبا را
سلامی بر علی دادم، سلامم داد پبغـمبر
              علی گفتم ولی قلبم زیارت کرد طاها را
چه سِرَی هست در عشق علی و عشق شیرینش
              شده لیلای مجنونها و مجنون کرده لیلا را
علی چون قند شیرین می‌کند تلخی عالم را
              علی چون ماه روشن می‌کند پائین و بالا را
عـلی سرّ کـلام وحـی بر جان نـبی باشد
              که گـفتا در مقام او حدیث شام اسـرا را
غدیر از برکت حیدر مبارک سرزمینی شد
              که مست از خُم خود کرده دل هر مست و شیدا را
عـلی بـاشد تـجـلّی صـفـات خـالـق اکـبر
              که صحرا می‌کند دریا و دریا کرده صحرا را
زبان واژه گنگ است و ندارد شور وصفش را
              خـدا باید کـند مدح و ثـنا عـالی اعـلا را
ثنای مرتضا گفتن زبان وحی می‌خواهد
              بگو جبریل پر ریزد، کند مدح آن مسیحا را
کسی را که علی آقاست حتماً مادرش زهراست
              شفاعت می‌کند زهـرا مسلمانان مولا را
محب مرتضی سهم از نگاه فاطمه دارد
              به محشر فاطمه دارد هوای عبد تنها را
ز شأن فاطمه گفتم هر آنچه از علی گفتم
              که زهرا آینه‌دار است آن مولای والا را
زبان قاصر ز اوصاف علی و فاطمه آری
              و ما ادریک حیدر را و ما ادریک زهرا را

: امتیاز

عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تکیه‌گاهِ مؤمنات و مؤمنینِ خویش کرد           دست‌هایش را گرفت و اصل دینِ خویش کرد
گفت قطعاً جملۀ «من کُنتُ مولا» را بلند
              خطبه را خواند و علی را جانشینِ خویش کرد


آیـۀ « ألـیـوم أکـمـلـتُ لـکُـم » را تـا ابـد           شاهد عـیـنی دین راسـتـینِ خویش کرد
در غـدیرخـم ولی الله معنی شد! سـپس           دستِ بالا رفته را حبل المتینِ خویش کرد
عشق حیدر در دلش بود و همه دیدند که           دور او می‌گشت و حجّ آخرینِ خویش کرد
خود ملقّب به «امین» بود و علی را سال‌ها           کاتب وحی خداوند و امینِ خویش کرد
خوش بحال آن که با قرآن ناطق یار شد           محو آیاتش شد و عینُ الیقینِ خویش کرد
ذره‌ای خیر از دو دنیایش ندید آنکه کسی           غیر حیدر را أمیرالمؤمنینِ خویش کرد!

: امتیاز